در مطلع ترانه شاعر که خودکشی کرد
اینبار در غزلها عابر که خودکشی کرد
در برکه های ذهنم رود غزل نیامد
چون قایقی شکسته ، خاطر که خودکشی کرد
سحر، ترانه هایش دیگر اثر ندارد
افسوس بین شعرم ساحر که خود کشی کرد
گفتم که بعد چشمت بعد از سکوت ، شاعر
درقرن پر دروغ حاضر که خود کشی کرد
ایمان قصه هامان شک شد ، یقینمان رفت
تنها نه اینکه حتی کافر که خود کشی کرد
تنها سه نقطه بود و هر نقطه بی نهایت
شعر و ترانه اما شاعر که خود کشی کرد