سلام
خوشحال
شاد
و در انتظار نازنینم
برای فصل جدیدی از زندگی برگشتم
منتظر متن های جدیدم باشید
صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت
بی خبر با دل درویش خودم خواهم رفت
میروم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم
بیخیال همه کس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیاباشم
انقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
گور بابای غم هردو جهان جام بده
برود هر که دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من الکی عادت بکند .
نظرات شما عزیزان: