آری تو راست میگویی
من معنی خیلی از واژگان را نمیدانستم و نمیدانم
مثلا نمیدانستم نام حس بعد از تنهایی چیست
فکر کردم
در میان گریستن فکر کردم
و نام تو را , خاطرات تو را و حسی را که روز به روز قوی تر میشد
همه و همه را فرامــــــــــــوشی نامیدم
حالا دیگر نه خاطرات نه رد پایت بر روی کاغذ زندگی ام بی استفاده نمیماند
من تو را فراموش کرده بودم
و میدانستم برای آنکه همیشه فراموش بمانی و چیزی از تو به یاد نیاورم باید محفوظ بمانی
آری ثانیه ها و حتی این من فراموش شده تقدیم به تو
ای تمام فراموش شدنی همیشگی ....
سام ناموزون
نظرات شما عزیزان: