چند روزیست تمام غمهایم همدست با روزگار بر عرشه ی زندگی سکان میچرخانند ...
هم روزها تاریک شدست و هم شبها ظلمات...
هم ثانیه ها سکوت کرده و هم غفلت بهت زده شده .....
من هم آوای بهترین روزهایم امیدوارانه ساز دلتنگی مینوازم.....
گویی چوپان گوسفندانی هستم که امروزسگهایش هم دست گرگها گله میدرانند ...
هم نی در دستانم میرقصد و هم دشت شور لاله دارد ....
نظرات شما عزیزان: