چگونه , زمان , در دسترس , ما , باشد , کتاب رسم احمق ها سام فراهی ,


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 90631
تعداد مطالب : 259
تعداد نظرات : 94
تعداد آنلاین : 1

ساختاری متفاوت



RSS

وبلاگ تخصصی مشاوره
بلاگ تخصصی مشاوره روانشناسی

جمعه 22 اسفند 1393

توهمی از اعماق

 اشک و لبخند و نگاه به سقف خانه

و 

دودهایی که همدم با ریه هایم آه میشوند و بالا میروند 

این روزها دردهایم رادر پاکتی گذاشتند و برایم میفرستند 

من و این ثانیه ها توهم هستیم ... 

توهم سرد و رنگی 

توهمی که تا اعماق وجودت میروندو غم میزدایند و ماندگار میشوند

سیگار و نگاه به سقف

همین 

سام غمگین






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 1:36

جمعه 22 اسفند 1393

این روزها حالم خوب است

 

 این  روزها بسیار عاشق شده ام 

این روزها حالم بسیار خوب است 

این روزها بسیار عاشقانه غم هایم را وصف میکنم

من در آغوششان خفتم

و باران چشمهایم جاریست 

روزهای بارانی در آغوش یار






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 1:34

جمعه 22 اسفند 1393

من اعتقادی ندارم

 عمریست ریه هایم به تنفس این هوای مسموم عادت دارند 

من به این لحظه ها معتادم ...

شریان هایم به خیانت و بی قانونی و نبود معرفت عادت کرده اند

من مسموم دیگر به حبس نفس اعتقادی ندارم 

 فکرهایم در سرم جفت جفتند و من تنها 

من به جفت بودن فکرهایم اعتقادی ندارم 

سام مسموم 






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 1:31

جمعه 22 اسفند 1393

من مشکوکم

به هر آنچه از معرفت میپذیرفتم مشکوکم

به برادری و رفاقت

به وجودیت و جنس انسان مشکوکم

به نشکستن دلهای امروزی 

به تحمل و صبر و استقامت و خم نخوردن مشکوکم

حتی تازه گی ها به ماندن و نرفتن مشکوکم

به خاک  روی  چمدان درون کمد که  عمریست از سفر بازمانده مشکوکم

من حتی به رفتن ها و برنگشتن هایم مشکوکم 

سام شکسته ی امروز

 

 






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 1:28

دو شنبه 4 اسفند 1393

همدست امروز

چند روزیست تمام غمهایم همدست با روزگار بر عرشه ی زندگی سکان  میچرخانند ...

هم روزها تاریک شدست و هم شبها ظلمات...

هم ثانیه ها سکوت کرده و هم  غفلت بهت زده شده .....

من هم آوای بهترین روزهایم امیدوارانه ساز دلتنگی مینوازم.....

گویی  چوپان گوسفندانی هستم که امروزسگهایش  هم دست گرگها گله میدرانند ...

هم نی در دستانم میرقصد و هم دشت شور لاله دارد ....

 






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 2:25

پنج شنبه 23 بهمن 1393

زلال

 به تمامی هر آنچه از ندانستن هایم فهمیدم سوگند یاد میکنم 

تو تمام بودنت ، که حسم را مهربان تر مینوازد 

چه در آسمان و چه زمین 

هر سیاره ای که باشی

چه ناهید و چه ماه

همچنان بر سر در دل آشوب هایم میدرخشی 

بی آنکه از خورشیدی نوری بتابانی

بی انعکاس

با تمام خود حقیقی ات 

با تمام درون تابی ات 

تو تمامی تلالو ای هستی که از درون بیرونی ترین احساست  انعکاس یافته 

سام ناموزون زلال






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 3:25

چهار شنبه 22 بهمن 1393

دیوونه

 

با دستانم هر دو پلکم را باز نگاه میدارم تا خاطراتت در پس چشمان بسته ام نقش نبندد 

و با شادی لحظه های قدیمی اشک این ثانیه هایم را فراموش نکنم 

شوری اشک  هایم زخم های امروز را تازه نگه میدارد 

من امروز خیلی چاق شده ام 

قصه میخورم غصه میخورم ، هوا میخورم و جالب تر اینکه طعنه میخورم 

سوختن این روزها آسان شده 

آسان تر از خاموشی دیروز

سام این روزها






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 21:12

یک شنبه 12 بهمن 1393

برای خودم در صبحی که از پس شب نیامد

 برای خودم مینویسم 

خودمهایی که عمری زیر پای واژه هایی نظیر " فقط بخاطر تو هایم"  لگدمال شدند

خودمهایی که در کش مکش به خود آمدن ها و دگرگون شدن ها نادید گرفته شدند

من نه از شناخت روان  عقلا حرف میزنم 

و نه ناراحت از اینکه میگویند  دلم کاروانسرای هوس است 

چون میفهمم این واژه های غریب ،  حرفهای توست نه حقیقت من

ناراحتی که چرا انقدر مخاطب خاص دارم؟

خاص بودن این روزها عادی عادی است

من دیگر 

فقط از خودم مینویسم

نه بخاطر حرف تو 

چون به تازگی یافتمش 

در جستجو میان فراموشی خود و حرف از دیگران ، خودم را " هدیه گرفتم

من از این پس از خودم حرف میزنم ....

نه تو...

نه ما....

فقط خودم خالی...

شاید هم خودم تنها ...

شاید هم خودم خالی تنها.

سام ناموزون سحرگاه 

 






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 6:5

دو شنبه 29 دی 1393

عطر مردانگی موج میزند

چـــــــــــقدر ساده میشود حساب و کتاب

و چـــــــــه آسان تر تکیه کردن 

وقتی که مرد باشی

وقتی که بتوان روی حرفهایت حساب کرد

وقتی که بتوان بر شانه هایت تکیه زد 

وقتی که  معنی سفر ، دور تو گشتن باشد...

مرد که باشی 

در وادی تو

روباهها جایی ندارند

تمام وفاداریت میشود بودنت

همانی که بودی

ماندنت

همانی که قرار بود بمانی

در وادی تو

عطر مردانگی  موج میزند .

همین 

سام ناموزون






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 3:43

یک شنبه 28 دی 1393

دوستت دارم سام

 

قصه از جایی شروع شد که سینه ی مترسک هم درد گرفت 

و از فردایش کلاغ ها هم نوای قصه ی غصه اش گریستند

پاهای مترسک در خاک فرو رفته بود

و جسمش پر از کاه و گل بود

ژنده پوش بی صبری های دیروز 

اکنون دیگر تاب ماندن نداشت 

قصه ی مترسک به آنجایی رسید که 

باد با سقوطش به بی صبری هایش پایان داد.

این است عاقبت قدر منظره های دشت را ندانستن 

این است عاقبت حق بیشتر طلب کردن

سامان نداشتن و بی قراری کردن 

این عاقبت سام  تنهاست






نوشته شده توسط سجاد فراهی در ساعت 1:28

تلخ اما حقیقت کلینیک بهداشت روان لایف کرپ شکست خیانت غم
ایمیل مدیر : lifecorp_bb@yahoo.com


ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

سلام دوستام من زیاد تمایلی به تبادل لینک ندارم اما اگر دوست داشتید درخدمتم






صفحه نخست | پست الکترونیک | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ | تم دیزاینر

.::